جدول جو
جدول جو

معنی این طرف - جستجوی لغت در جدول جو

این طرف
این جانب این سو. یا این طرف آن طرف. اینجا و آنجا
تصویری از این طرف
تصویر این طرف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از این طور
تصویر این طور
اینگونه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بنی طرف
تصویر بنی طرف
دشت میشان از جای ها
فرهنگ لغت هوشیار
این جور چنین اینچنین. یا که این طورخ در موردی گویند که خبر یا مطلبی بر خلاف رضا شنیده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از این سفر
تصویر این سفر
این بار این دفعه این بار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از این سری
تصویر این سری
این جهانی دنیوی مقابل آن سری، ظاهری عرضی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از این طور
تصویر این طور
((طُ))
چنین، اینچنین
که این طور: در موردی گویند که خبر یا مطالبی برخلاف رضا و میل شنیده باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی طرف
تصویر بی طرف
بی سویه
فرهنگ واژه فارسی سره
از سوی از جانب. توضیح زم اضافه است. یا از طرف دیگر. از سوی دیگر، بدیگر سخن بعبارت دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی طرف
تصویر بی طرف
کسی که جانبداری از کسی نکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از این ور
تصویر این ور
این طرف این جانب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از این سر
تصویر این سر
این دنیا این جهان عالم مادی مقابل آن سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی طرف
تصویر بی طرف
آنکه از دیگری جانب داری نکند، در علوم سیاسی دولتی که در کشمکش های سیاسی و جنگ ها جانب دولت دیگر را نگیرد
فرهنگ فارسی عمید
یک سوی یک زی یک سو یک جانب ازسویی ازجانبی: یک طرف دستبرد مالیه یک طرف گیر و دار نظمیه. (بهار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی طرف
تصویر بی طرف
((طَ رَ))
کسی که تعصب ندارد، دولتی که در سیاست های جهانی داخل دسته بندی ها نشود و جانب بعضی دولت ها را نگیرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی طرف
تصویر بی طرف
Evenhanded, Impartial, Impersonal, Neutral, Unbiased
دیکشنری فارسی به انگلیسی
беспристрастный , безличный , нейтральный
دیکشنری فارسی به روسی
unparteiisch, unpersönlich, neutral
دیکشنری فارسی به آلمانی
безсторонній , неупереджений , безособовий , нейтральний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
bezstronny, bezosobowy, neutralny
دیکشنری فارسی به لهستانی
公正的 , 非个人的 , 中立的
دیکشنری فارسی به چینی
imparcial, impessoal, neutro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
imparziale, impersonale, neutro
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
imparcial, impersonal, neutral
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
impartial, impersonnel, neutre
دیکشنری فارسی به فرانسوی
onpartijdig, onpersoonlijk, neutraal
دیکشنری فارسی به هلندی
ยุติธรรม , เป็นกลาง , ไม่มีบุคลิก , เป็นกลาง , ไร้ความลำเอียง
دیکشنری فارسی به تایلندی
tidak memihak, impersonal, netral
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
عادلٌ , غير شخصيٍّ , محايدٌ , غير منحازٍ
دیکشنری فارسی به عربی
निष्पक्ष , निष्पक्ष , निराकार , तटस्थ , निष्पक्ष
دیکشنری فارسی به هندی
הוגן , הֲגוּנִי , לא אישי , נוֹטֵרָלִי , בלתי משוחד
دیکشنری فارسی به عبری
公正な , 公平な , 非人格的 , 中立の , 偏らない
دیکشنری فارسی به ژاپنی
공정한 , 비인격적인 , 중립적인 , 편향되지 않은
دیکشنری فارسی به کره ای
tarafsız, kişisel olmayan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
isiyo na upendeleo, asiye na upande, isiyohusiana na mtu, neutral, isiyopendelea
دیکشنری فارسی به سواحیلی